شعر در مورد هرمزگان ، شعر کوتاه و محلی زیبا در وصف استان هرمزگان

شعر در مورد هرمزگان

شعر در مورد هرمزگان ، شعر کوتاه و محلی زیبا در وصف استان هرمزگان
شعر در مورد هرمزگان ، شعر کوتاه و محلی زیبا در وصف استان هرمزگان همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد هرمزگان

بیا هرمزگان را کن تماشا
زنزدیک باش شاهد ادعایم
دیار نخل و خورشید و خلیج است
بود این مرز مهد باصفایم
خلیجش جادوانی فارس ماند
که آبش آبرو باشد برایم
خلیج آبش مثال خون رگهاست
به عشقش تا ابد من مبتلایم
جنوبی پاسدار این خلیج است
بود این افتخاری از برایم
جزایرهای زیبایش نظر کن
نمی دانم چه در وصفش سرایم
دیارم ریشه در تاریخ دارد
الا ای اهل عالم با شمایم
اگر دشمن طمع ورزد به میهن
دهم جان و دفاعش می نمایم
بخواهم عزت ایران زمین را
ز خلاق جهان یعنی خدایم
همیشه صحت رهبر ز خالق
بود اذکار من وقت دعایم
مظطیع رهبر فرزانه هستیم
من و هم یاروان باوفایم
اگر اشعار عارف نقش دارد
شوید از لطف یاران رهنمایم

شعر درباره هرمزگان

امشب که به خوابم آمدی
تن پوشت طنازی شبانه رویا باشد و لبانت آغشته به
اسطوره های کهن …
کتاب هایم ،جانماز مادرم ،شعر هایم
و احوال خودمانی عمویم
رقصان همراهت کن
بندر که رسیدی،
سوالم بپرس…
نشانم همانجاست که دیریست نیامده ای…
همان جا که تمام ثانیه های نبودنت
رعشه آور بود…
و من
در بزنگاه های تاریخی
در کتاب ها ونقشه ها
در میکده ها و کلیساها
جستجو کرده بودمت…
من بندرم،لب دریا…
امشب برای دیدنت به دریا خواهم زد…
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد هرمزگان

مَرگ اَتات اما نِتان از خونه دَر
پا بَشِن شاید ببینن عُمر ِما خیلی کَمِن
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد هرمزگان

مه نارَم وا خیابُون
اَرَم توی بیابُون
اَنینُم وا سَرِ چشمه
غم اُمهَستن فراوُن

شعر در مورد استان هرمزگان

دلبر مِه مکن ناز
با گرم بندر بساز
اگه ناتونی بسازی
تَفِـرِستُـم وا شیراز
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد استان هرمزگان

باری به دوش داشتی از دور دست ها
باری پر از غرور و درستی
باری که دسترنج کمال و کلام بود
تصویری می کشیدی بر پرده ی سپید
تصویری از
همیشه و هرگز
تصویر ناتمام تو ،‌ نقش تمام بود
افسانه می سرودی با لفظ ناشناس
لفظی نقابدار معانی
بدرود در کلام تو ، عین سلام بود
در لحظه ی هجوم جوانی
زخمی به سینه یافتی از هجر آفتاب
زخمی که لطمه هاش پس از التیام بود
شب را همیشه دشمن خود می شناختی
اما ، به نیروز میانسالی
مغز تو را ستاره مسخر کرد
این انتقام شب بود ، این انتقام بود
آه ای برادر ، ای به سفر رفته
گویی ترا ز بندر پنهان صدا زدند
شاید که گمرهان شب دریا
حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند
آری ، چراغ قلب تو یاقوت فام بود
⇔⇔⇔⇔

شعری درباره هرمزگان

یارم هُندِن از سفر
مه که اُمنینِن خبر
هوای بندر که گرمِن
مه رفتم بالای کـَپـَر

شعر درباره استان هرمزگان

پشت باغ مولُوی
پهلو لوله هُوی
نشون خونت شُدادِن
مه هُندم تو نَخُوی
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ی هرمزگان

توی ساحِل پاپتی دو ناکُنِن از بَس غَمِن
نادونی مِه اَدونُم ای آدَمون مِثلِ هَمِن
⇔⇔⇔⇔

شعری درباره استان هرمزگان

خُور گَروُ چِکَدَه زیبا شَبُو
وختی که وُوُغار نَهَ هُوزار شَبُو
⇔⇔⇔⇔

شعری درباره ی هرمزگان

علیکو بَدبَه گرفتار بودن
مَیُن ای مُم و بَپ خار بودن
نادُنستِن چه بگیت حیرُنِن
اَخُودی و خُنَه بیزار بودِن

شعر درباره ی استان هرمزگان

ازجنگل ستاره درختان سبز ابریشم
تا ساحل نجیب دل عریانی
ازصبح مه گرفته ی دریای عاشقان
تا مشرق طلائی زیبای بی بدیل
؛
شب را ؛چو هر شبی
دریا دوباره برده به ساحل نماز عشق
جا پای این هزار دل اینک
بر ماسه های بکر صبح می موجد
؛
تا پهن میشویم
بر مشرق طلائی بندر به قصد عشق
خورشید می رباید؛باد عقاب چشم
گل می پراکند بر موجهای عاشق بی تاب آب لطف
؛
از دور دست چشم
تا بی قرار موج
در گرگ و میش صبح
آهنگ دلگشای صخره های هرمز و قشم
آوای کولیان غریب آب می زنند
و باد سرد
فریاد موج را
در سینه های عاشق جان نور می کشد
بر ماسه های بکر مد
دلشاد و گرم و عارف
آرام می نشینیم
یک چشم دل به موج
چشمی دگر به قایق دریا دل
نرم و لطیف می گذرد بر کران آب
پروانه های جان
بر ماسه های ذهن؛آیینه می نویسیم:
بدرود روح پاک
بدرود فلات موج
بدرود دشت آزاد
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره ادبیات بومی هرمزگان

مُم علیکو دِگه دلال بودن
عاشک گازیِ فوتبال بودن
بَپ علی اَ دِکِ مُم علی
تازگی رفتن ُو لیبرال بودن
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد بندرعباس

مُم علیکو گروه فشار ایشه
اَتونت کا ، حک انحصار ایشه
عاشکن به فصل سرما و خَزُن
دُشمنی وا مُوسِم بهار ایشه
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه درباره استان هرمزگان

بَپ علیکو حرفُن کَشَنگ اِیشه
اَترسُم اَمُم علی لُپنگ ایشه
مُم علی بی شارُن اِیگُفتن زَکی
همیشه وا بَپ علی اُ جنگ ایشه

شعر محلی درباره استان هرمزگان

سربازِ وطن
قایق شکسته
پرچم افراشته
شیر بیدار شو
خورشید باز از تنگه بر می آید
شمیر بدست گیر
در کوچه های سیاست
رنگ باخته نام تو
غرش شیران را باید
مردان کارزار سخت باید
بندری ام ایرانی ام
فارس ترک عجمم
ناموس ناموسپرستان
عروس هفت دریا خلیج فارس
نگین انگشتر هر بندری
سیلی زدم به صورتم
سرخ گشته چهره ام
رنگم تیره است
سرخی از زیر پوست
دلم تیره تراز چهره ام
آفتاب سوزان بندر
در کنار خلیج فارس
من از بندرم
تو از کجا آمده ایی
ساحل ومرد ماهیگر
برای او دریا دریاست
دغدغه سرباز وطن است
نام همیشه فارس بر خلیج
ساحل برای من ساحل است
من چه بگویم به نام منحوس
آه چهره ام سیاه تر از قبل
اشکم روان از دیدگانم
شرمنده ام شرمنده ام
دریا دریا دریا
غصه هایت را با ساحل نجوا کن
گریه سهم من از موج تو باشد
جاویدان خلیج من بندر من
غرور هر ایرانی
استوار تر از دماوند
گنو در کنار توست
از بلندای گنو می نگرم
بر آبی ترین خلیج
از خاک بندر آباد گشت
شهر شیشه ایی
سنگ بر دار ای برادر
سنگ پران را زیر سنگ کن
هر واژه هر متن سنگی است
کافی برای شکست شهر شیشه ای
خشم دلیر مرد مردستان بندر
پدر موسی برخیز و ببین
دل تنگه برایت تنگ گشته
سینی دل از الفت ساحل
لبریز از عشق به ایران است

Comments

Popular posts from this blog

پیام متن تبریک تولد ، رسمی دوست متفاوت در تلگرام + متن احساسی برای تولد

تعبیر خواب توت سیاه کندن از درخت ؛ معنی توت سیاه کندن از درخت در خواب

شعر در مورد اسم پریسا ، عکس نوشته و عکس پروفایل تبریک تولد اسم پریسا